غسان کنفانی، نویسنده و روزنامهنگار فلسطینی و از اعضای رهبری جبهه مردمی برای آزادی فلسطین بود.
غسان فائز کنفانی در ۹ آوریل سال ۱۹۳۶ در خانوادهای از طبقه متوسط در عکا متولد شد.
او سومین فرزند فائز عبدالرزاق بود که در جنبش ملی بر ضد اشغال بریتانیا فعالیت داشت.
تحصیلات اولیه را در مدرسه فرانسوی زبان میسیونرهای کاتولیک در شهر یافا سپری کرد و سپس به دلیل اشغال شهر یافا توسط نیروهای اسرائیلی در سال ۱۹۴۸ غسان به همراه خانواده مجبور به مهاجرت شد.
او پس از اقامت کوتاهی در لبنان به سوریه کوچ کرد و به عنوان پناهنده فلسطینی سکنی گزید.
در آنجا به تحصیل ادامه داد و در عین حال در روزگار نوجوانی با برادرش کار میکرد.
به عسرت اما با عزت میزیست و طعم تلخ فقر را میچشید. به کارهایی دشوار دست زد تا دستکم برای خانوادهاش معیشتی فراهم سازد.
در شانزده سالگی وقتی روزها کار میکرد و شبها درس میخواند، همزمان در یکی از روستاهای سوریه به تدریس در مدرسهٔ پناهندگان فلسطینی مشغول بود.
با این شرایط دوره متوسطه را در آنجا سپری کرد و بعد در سال ۱۹۵۲ در رشته ادبیات عرب دانشگاه دمشق ثبتنام کرد.
«غسان کنفانی» سرانجام در ۸ ژوئیهٔ ۱۹۷۲ در یک حادثه تروریستی موساد، در بیروت، با انفجاری بمبی که در ماشینش قرار داده بودند، به همراه خواهرزادهاش ترور شد.
رئیس!سازمان ما خدمات شمارشناپذیر دیگری را هم ارائه میدهد
مثلا ما بیشترین جماعتی هستیم که برای دیگران درس عبرت شدهایم
حالت سیاسی سخت و مشکلزا شده؟ پس خیمهها را آتش بزنید
عدهای از آوارگان را زندانی کنید؛ اصلا اگر میتوانید همهشان را..
رئیس! میخواهم نظرت را به مسائل دیگری هم جلب کنم
تو میتوانی به شهروندان متحدت اطمینان دهی
که شاکیان هم یکسری از فلسطینیها هستند
و اگر یکسری از پروژههایت منجر به شکست شد،
بازهم میتوانی ادعا کنی که آن هم تقصیر فلسطینیهاست،
چگونه؟! این مسئلهای نیست که به فکر کردن زیادی نیاز داشته باشد
مثلا بگو آنها از آنجا رد شدند یا گفتند میخواهیم سهمی داشته باشیم..
هیچکس برای سوال و مؤاخذه نزد تو نمیآید
آخر چه کسی پس از پانزدهسال،
جرات میکند بیگدار به آب بزند؟
رئیس میبینی؟
ما گاهی هم خیر و برکتیم!
تو میتوانی یکی از ما را اعدام کنی
و با جسد او، هزاران نفر را بدون ترس ، غم و عذابوجدان تربیت کنی..
مگر نه اینکه رئیس! ما بیشتر اوقات از خشم آکندهایم،
ما دزدیم ، ما خیانت کاریم، ما حتی زمینمان را به دشمن فروختیم…!
-سرزمین پرتقال های غمگین🍊-
غسان کفانی